.jpg)
دنیای مجاز
در ادامۀ بحث آخرالزمان و شدت ظلم (جلسۀ 27، 28 رمضان 1443) به تبیین موضوع دنیای مجاز میپردازیم.
صهیونیست را که التقاط بین مسیحیت و یهودیت است، معرفی کردیم و روحیۀ صهیونیستی را بررسی کردیم. گفتیم که خطر تهدیدکننده برای مسلمانان، گرفتار شدن و پذیرش این روحیۀ صهیونیستی است. در ادامه به داستان سامری و گوسالهپرستی رسیدیم و حوادث زمان غیبت موسی(علیهالسلام) را گفتیم؛ امتی که از مشکلات بسیار و فرعونیت زمان عبور کرده بودند و با موسی حرکت کرده بودند، اما چه شد که وقتی چند صباحی حضرت غائب شد[1]، دنبالهرو سامری شدند و گوسالهپرست؟
دانستیم که این یک سیر تاریخی است که تکرار میشود. مثل سیر تحول اسلام که پس از رحلت رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) و غیبت جسمی ایشان، که رهبر اصلی آنها در مقام رسالت بودند، مردم در مسیر دنیاطلبی با حاکمیت بنیعباس و بنیامیه همراه شدند و از رهبری که خصوصیات سامری را داشت تبعیت کردند. و این سیر در طول تاریخ و تا انقلاب ما همچنان ادامه دارد. قرنهاست که دنیا اسیر این جریان است.
حاکمیت غرب و انگلیس و آمریکا مسیری را باز کردند که شیعیان اصل مودت و حرکت به سبک زندگی حضرات معصومین(علیهمالسلام) را فراموش کردند. با روشنگری امام راحل(رحمةاللهعلیه) مردم به خواست خود و با آگاهی انقلاب کردند و ملت پیروز شدند. با گذر زمان، با اینکه اصل انقلاب سرجایش است، متأسفانه دشمن با جنگ نرم، آرام آرام این وحدت قلوب را به تفرقه تبدیل کرد. گروهها و حزبها به وجود آمدند و با حاکمیت سامریِ زمان، ظلمت مقابل نور قرار گرفت. ریشۀ لغوی سامری، «سمر» است به معنای تاریکی و ظلمت. توجه کنید که این حاکمیت سامری به شکل عینی نبود؛ بلکه با جنگ نرم در افکار و اذهان و فرهنگ رخنه کرد و در روحیۀ ملت ریشه دواند. لذا استعدادهای مادی و معنوی افرد راکد شد. مستشاران آمریکایی در خُوار دمیدند و سر و صدا ایجاد کردند و با تقویت روحیۀ حسگرایی و بسنده کردن به ظاهر دنیا، مردم و مخصوصاً جوانان را فریب دادند. صاحبان دین را مغضوب و ضال معرفی کردند. موجب سستی و عدم تفقه در دین شدند. با لذتجوییهای بیشتر، افراد را به حرص و طمع کشاندند... .
اکنون درد را شناختیم. حال میخواهیم بدانیم چگونه باید درمان کنیم؟ ما همان ملتی هستیم که دشمن را شناختیم و با دنیاخواهی مبارزه کردیم؛ اما بدون تعارف ما اکنون همان آدمهای انقلابی سابق هستیم؟! چه شد که روحیهها تغییر کرد و منجر به حاکمیت سامری زمان شد؟ این خود مانعی بزرگ برای ظهور حضرت حجت(عجلاللهفرجه) است.
لازم است برای یافتن راهکار و درمان، اطلاعات بیشتری از عامل ایجادکنندۀ این وضعیت؛ یعنی سامری و سامریِ زمان کسب کنیم. بعد از طیکردن مصیبتهای امت از سمت فرعون و نجات قوم بنیاسرائیل، حضرت موسی برای گرفتن الواح مقدس که هرگونه موعظهای در آن هست، به مدت 40 شب به غیبت رفت. پس از بازگشت با اینکه هارون را در غیاب خویش رهبر قرار داده بود، اما مشاهده کرد که قوم دنبالهرو سامری شدند و به گوسالهپرستی روی آوردهاند. و هارون گفت به دلیل اینکه بیش از این تفرقه نشود سکوت کرده است. مانند حضرت علی(علیهالسلام) که 23 سال خار در چشم و استخوان در گلو در زمان غیبت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) سکوت کردند.
وقتی از سامری پرسید چگونه این کار را کردی؟ در پاسخ گفت: من چیزی را دیدم که دیگران ندیدند و نفسم آن را برایم تسویل کرد[2]. سامری از جمله ساحرانی بود که در استخدام فرعون بوده و ساحران به عالم دخان و شیاطین راه دارند و میتوانند کارهای خارقالعاده انجام دهند. لذا میتوانند از ابزارهایی استفاده کنند که در دسترس مردم نیست.
امروز در جنگ نرم نیز داستان از این قرار است: مردم ظاهربین نمیتوانند فریبکاری سامریِ زمان و کاری که میخواهد انجام دهد را تشخیص دهند. او متناسب با هوش مردم کار میکند و هوشها را خاموش میکند. سامریِ زمان، همان مستکبرانی هستند که ظاهر دین، رهبر آنهاست و با توهم به سمت ظلمت، عقبگرد کردهاند و در یک کلام، دین را خفیف گرفتند. برای آنها دین تا آنجا خوب است که با راحتطلبیها و هوای نفس و سودشان مخالف نیست.
دشمن، سُموم و روشهای مختلفی دارد که پیوسته آنها را در پیکرۀ انسانیت تزریق میکند؛ لذا برای مبارزه باید توان و قوۀ خود را علیه دشمن بیرونی و درونی تقویت کرد و برای مقابله، اسلحۀ مناسب تهیه کرد. آگاه باشیم که خفیف گرفتن دین و پشت سر گذاشتن حقایق و حقیقت دین، فرار از توحید ذاتی است. توحید ذاتی ثقیل است و اسلحۀ خاص خود را میطلبد.
از دیگر معانی سامری؛ جمود، تسلط و تهجر است. تهجر از جمله عوامل تفرقه است. تفرقه ناشی از تهجر؛ حتی در زمینۀ علم و فرهنگ نیز تأثیر منفی میگذارد. تهجر همه چیز را ضد دین معرفی میکند که این نابسامانی ریشه در روحیۀ سامری دارد.
اغلب ما شیعیان اهل تأویل و به نطق کشیدن آیات قرآن نیستیم وگرنه به خوبی متوجه میشدیم که در پس هر ظاهر، باطنی نهفته است. با تأمل در سورۀ طه، آیۀ 88: «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ... »؛ پس برای آنان مجسمۀ گوسالهای که صدای گاو داشت بیرون آورد... . طبق این آیه سامری از یک جسد صدا در آورد. او گوساله را جلوی چشم مردم نساخت. همان کاری که امروز فراماسونری انجام میدهد، آنها اتاق فکرهای در بستهای دارند که دور از چشم همگان پروتکلهایی را تصویب میکنند.
حال ببینیم معنی زینت در قرآن چیست؟ «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ...»[3]. همۀ مصادیق زینت و جاذبههای آن اعتباریات است و دنیا آن چیزی است که برای انسان ارزش ذاتی پیدا کند و معیار سود و زیانش شود و توجه قلب را جلب کند. در واقع تأویل زینتی که از مردم گرفته شده است؛ روحیات و جهانبینی و نگاه و طلبهای مردم است که آنها را گرفته و با آن گوساله ساخته است. همان کاری که امروز جنگ نرم با ما میکند. او ما را از جایی که خود نمیبینیم، میبیند و برای ما نقشه میریزد تا هر چه بیشتر غرق در دنیا شویم. دنیای مجازی بیروح، یکی از بهترین ابزارهایی بود که با آن وارد جنگ نرم شد، زیرا به خوبی میدانست که با جنگ نظامی یا جنگ سخت نمیتواند به اهدافش برسد. آنهایی که برای تکنولوژی آب دهانشان راه میافتد باید بدانند که ضرر آن بیشتر از منفعتش است و آگاهانه باید به کار گرفته شود.
آری اینگونه نرم و آرام ما را دلبسته و مشغول دنیا کردند. حال چرا قیام نمیکنیم؟ چرا بدون تلاش برای دین، روز را به شب و شب را به روز میرسانیم؟ در حالیکه تمام زوایای دنیا آمادۀ تلاش است. چرا با جسد زندگی میکنیم، جسدی که فقط سر و صدا دارد. در حالیکه دشمن فعالانه در تلاش است و هر کدام از پروتکلهای او اسلحۀ قوی برای مقابله میطلبد. چون سرو کارشان با قلبهاست. در جنگ سخت بمب خوشهای تحویل میدادند ولی در جنگ نرم قلبهای مرده تحویل میدهند. روحیه و گرایشها را تغییر میدهند و اعتبار را جایگزین حقیقت میکنند. باب تفقه در دین را میبندند و این گونه است که شعار جایگزین عمل میشود.
حال به بیانی از علامه جوادی آملی در این زمینه میپردازیم. ایشان میفرمایند: «اگر محور زندگی الهی نباشد و خدا محوری حاکم نباشد، همه چیز شدنی میشود؛ جامعه سست ایمان و سلطهپذیر، با ترفندی هنرمندانه همه چیز را میبازد. تحت تأثیر تلقین هنرمندانۀ آنان قرار میگیرد. عامل موفقیت سامری در جلب توجه بنیاسرائیل، شناخت زمینههای بتپرستی و گوسالهپرستی در آن جامعه و حضور نداشتن رهبریت بود».
بر این اساس یکی از عوامل انحراف قوم بنیاسرائیل نبودن رهبر و غیبت او بود. خداوند را شاکریم که هم اکنون انقلاب اسلامی با رهبریت ولایت فقیه با اسلحۀ هدایت، پابرجاست. ما نیز باید مراقب باشیم در چیزهایی که با رنگ و لعاب دنیاخواهی، فقط سر و صدا دارند، معتکف نشویم.
[1] - سورۀ اعراف، آیۀ 142: «وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً...»؛ و با موسی [برای عبادتی ویژه و دریافت تورات] سی شب وعده گذاشتیم و آن را با [افزودن] ده شب کامل کردیم، پس میعادگاه پروردگارش به چهل شب پایان گرفت... .
[2] - سورۀ طه، آیۀ 96: «قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي»؛ گفت به چيزى كه [ديگران] به آن پى نبردند پى بردم و به قدر مشتى از رد پاى فرستاده [خدا جبرئيل] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله] انداختم و نفس من برايم چنين فريبكارى كرد.
[3] - سورۀ آلعمران، آیۀ 14.
نظرات کاربران